جدول جو
جدول جو

معنی پنج سوره - جستجوی لغت در جدول جو

پنج سوره
(پَ رَ)
پنج سوره از قرآن که سورۀ یس، فتح، واقعه، ملک و نباء باشد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پنج روزه
تصویر پنج روزه
مدت پنج روز، آنچه پنج روز طول بکشد، کنایه از مدت کم، برای مثال دور مجنون گذشت و نوبت ماست / هرکسی پنج روزه نوبت اوست (حافظ - ۱۳۶ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
(پَ دَ / دِ)
نصف عشر است زیراکه ده بوده عشر را گویند که ده یک باشد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
مخمس. پنج ضلعی. پنج پهلو. پنج بر
لغت نامه دهخدا
(پَ م رَ)
موضعی در شمال کارده در نواحی شمالی مشهد مقدس
لغت نامه دهخدا
نام یکی از امراء عصر شیرشاه پادشاه دهلی. رجوع شود به تاریخ شاهی تألیف احمد یادگار ص 172 و 188 و 205 و 224 و 255
لغت نامه دهخدا
(پَ هََ / هَِ)
سپاهی که پنج فوج داشته باشد و به عربی آن را خمیس گویند. مقدمه، قلب، میمنه، میسره و ساقه، و کوهه بمعنی کوه و حمله و موج بزرگ و سیلاب آمده و همه اینجا مناسب اند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(پَ شَ / شِ)
مخمس. (زمخشری) (منتهی الارب).
- پنج گوشه کردن، تخمیس
لغت نامه دهخدا
(پَگَ / گُو هََ)
پنج حس ظاهر:
پنج گوهر دادیم در درج سر
پنج حس دیگری هم مستتر.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(پَ بَ / بِ)
نوعی خیمه است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(پَ سَ)
در قدیم با واو مجهول، چوب و درخت و تخته، واز این جهت چوب تراش را درودگر گویند. (از برهان)
لغت نامه دهخدا
(پَ زَ / زِ)
کنایه از مدت اندک باشد:
این پنج روزه مدت ایام آدمی
آزار مردمان نکند جز مغفلی.
سعدی.
ای که پنجاه رفت و در خوابی
مگر این پنج روزه دریابی.
سعدی.
- امثال:
هر کسی پنج روزه نوبت اوست.
- پنج روزۀ دنیا، کنایه است از مدت عمر
لغت نامه دهخدا
تصویری از پنج گوهر
تصویر پنج گوهر
پنج حس ظاهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنج چوبه
تصویر پنج چوبه
نوعی خیمه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنج روزه
تصویر پنج روزه
آنچه پنج روز طول کشد، مدت اندک. یا پنج روزه دنیا. مدت عمر
فرهنگ لغت هوشیار
سپاهی که پنج فوج داشته باشد و بعربی آنرا خمیس گویند: مقدمه قلب میمنه میسره و ساقه
فرهنگ لغت هوشیار
(قمار) پنج ورق متشابه که در بازی آس بدست یک تن آید مانند پنج آس یا پنج شاه و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنج گوشه
تصویر پنج گوشه
پنج گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنج سیری
تصویر پنج سیری
((پَ))
وزنه ای معادل 375 گرم، مقدار عرقی که در یک بطری می ریختند
فرهنگ فارسی معین